طلوع حضرت محمد مصطفی صلی ا... علیه و آله
شکافت پرده ی شب را طلوع روی محمد
دمید صبح سعادت ز خلق و خوی محمد
وجود ارض و سماء را یقین بدان ز وجودش
حیات جنت و فردوس ز آب جوی محمد
زیمن سید لولاک زنده شد افلاک
مدال وافسر تکریم آبروی محمد
به جسم عالم امکان وجود او همه جان شد
بهشت پرتویی از طلعت نکوی محمد
کواکب از پی سیرند گرد شمع وجودش
ثوابتند به عالم مقیم کوی محمد
ز عرش و قرش و ز کرسی دگر ز لوح که پرسی
گرفته اند بکف طره ی نکوی محمد
ز مایکون و ز ماکان و ماهو کائن
حدیث جلوه ی یار است و گفتگوی محمد
سبو کشان محبت مدام می نوشند
ز دست ساقی کوثر می از سبوی محمد
مرا به صبح قیامت عنایتی که خلایق
کنند بهر شفاعت نظر به سوی محمد
مشو به تخت سلیمان وافسر جم شاد
که دست ماست رهایی به تار موی محمد
نظرات شما عزیزان: